خاطره ای از شهید دانشجومعلم امیرحسین بورقانی فراهانی
در مرکز تربیت معلم شهید چمران تهران قبول شده بود، آن زمان مرکز تربیت معلم شبانهروزی بود، امیرحسین هم داشت آماده میشد که به خوابگاه برود. پتو ملحفه متکا و هر چیزی که لازم بود را برایش آماده کردیم و از زیر قرآن راهی اش کردیم و رفت و غروب برگشت. گفتم چرا برگشتی؟! گفت: من آنجا نمیمانم، شب خانه میآیم. گفتم پس پتو و ملحفه ات کجاست؟ گفت یک نفر از شهرستان آمده بود بیچاره نداشت پتویم را به او دادم.
دبیرخانه کنگره ملی شهدای دانشجومعلم استان تهران