پردیس شهید چمران تهران

افطار خون؛

شعری در همدردی با مردم ستمدیده غزه و فاجعه اخیر بیمارستان شفا

خبر آمد خبرش سنگین است

مادری طعمه نخستین است

چشم بابا به دخترش مانده

دختری زیر لب دعا خوانده

وقت افطار خون خورَد مادر

بهر دردت خدا شود یاور

غیرت الله عالم آن حیدر

می کَند او شبی در خیبر

مادری گوشه ای به خون خوابید

نور جانش به کودکش تابید

کودکش را نیامده کشتند

قلب عالم ز درد آشفتند

خفتگانند به خواب گرمساری

عاقبت می‌روند به شرمساری

سهم آنها ز خون مظلومان

بشکه بشکه ست نفت محرومان

در سکوتیم و اوج فریادیم

مردمان دیار سلمانیم

خون ما غیرت علی دارد

کشور شیعه‌ها ولی دارد

دستتان با یهود همکار است

خصم شاهانتان بسیار است

 

شعر از آقای محمدرضا عزیزیه دانشجومعلم رشته الهیات پردیس شهید چمران