یاد و خاطره شهید دکتر مصطفی چمران گرامی باد
مصطفی! تو سراینده غزل سرخ این روزگاری؛ تو شاعر شعر شهادتی؛ تو نقاش لحظههای پرشکوه شب حملهای به دشت خطر؛ و من به انتظار نشستهام تو را که بازیگر پرتوان عشق در نمایش ایمانی. بگو ای حماسهسازترین مرد! نور شبهای دهلاویه با چشمانت چهها کرد؟ بگو دست کدام فاجعه گل وجودت را چید؟ ای سبزتر از سرو و ای همیشه ماندنی در کوچه باور و ایمان.
شهید دکتر مصطفی چمران سال ۱۳۱۱ متولد شد. ایشان دارای مدرک دکترا در رشته الکترونیک و فیزیک پلاسما، از دانشگاه برکلی کالیفرنیا بود. در سال ۱۳۴۹ به دعوت امام موسی صدر و مبارزه با صهیونیسم به لبنان هجرت کرد و گروه «امل» را تأسیس نمود. وی بعد از انقلاب از سوی امام خمینی (ره) به وزارت دفاع منصوب گشت و در دوره اول مجلس شورای اسلامی از سوی مردم تهران به مجلس راه یافت. با شروع جنگ به جبهه عزیمت نمود و با همکاری مقام معظم رهبری ستاد جنگهای نامنظم را تشکیل دادند. سرانجام در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در دهلاویه شربت شهادت نوشید.
زندگینامه شهید چمران
دکتر مصطفی چمران در اسفند ۱۳۱۱ چشم به روی دنیا گشود. او پنج برادر داشت که همراه پدر و مادرش در یکی از محلههای قدیمی تهران به نام سرپولک زندگی میکردند. پدر او کارگر ساده و زحمت کشی بود که در حلال و حرام دقت زیادی داشت. او با شغل جوراب بافی، هزینه زندگی را تأمین میکرد؛ در حالی که همواره پول کمتری از مشتریها میگرفت تا مطمئن باشد حق دیگران در روزی او آمیخته نیست. مادر مصطفی زن آگاهی بود که افزون بر رسیدگی به امور خانواده و تربیت فرزندان، از رشد علمی و سیاسی خود نیز غافل نبود. او اهل مطالعه و بحث دربارهٔ مسائل روز جامعه بود و همواره از اخبار و پیشامدهای کشورش خبر داشت.
هوش و نبوغ چمران، زبانزد دوست و آشنا بود. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه اش را در مدارس انصاریه، دارالفنون و البرز تهران گذراند و در سال ۱۳۳۲، موفق شد برای ادامه تحصیل در رشته الکترونیک وارد دانشکده فنی تهران شود. چمران، سه سال بعد با رتبه دانشجوی ممتاز، دانشآموخته گردید و با استفاده از بورس تحصیلی، عازم آمریکا شد. شهید چمران دوره کارشناسی ارشد را در دانشگاه تگزاس گذراند و مدرک دکترای خود را در رشته الکترونیک و فیزیک پلاسما، از دانشگاه برکلی در کالیفرنیا دریافت نمود. او که با نمرههای عالی تحصیلات خود را به پایان رسانده بود، مدتی را در کنار دانشمندان و پژوهشگران بنام زمان خود، در یکی از مراکز تحقیقاتی به کار پرداخت.
در لبنان
پس از قیام خونین پانزده خرداد ۱۳۴۲، پیشگامان مبارزه بر ضد رژیم شاهنشاهی، به این نتیجه رسیدند که برای توسعه و تشدید ابعاد مبارزه بر ضد رژیم، به یک مبارزه سازمان دهی شده نیاز میباشد. از این رو، دکتر چمران به همراه بعضی دوستان مؤمن و هم فکر خود، به مصر میروند و سختترین دورههای جنگهای چریکی و پارتیزانی را که همزمان با حکومت جمال عبدالناصر بود، فرا میگیرند.
دکتر چمران پس از بازگشت از مصر، برای مدتی به آمریکا رفت و سپس به دعوت امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، از آمریکا به سوی لبنان هجرت کرد. ایشان دربارهٔ سفر خود به لبنان میگوید: «من در آمریکا زندگی خوشی داشتم واز همه نوع امکانات برخوردار بودم، ولی همه لذات را سه طلاقه کردم و به جنوب لبنان رفتم تا در میان محرومین و مستضعفین زندگی کنم». شهید چمران در لبنان با فراهم ساختن فعالیتهای چریکی و تربیت جوانان جنوب لبنان، کوشید توانایی رزمی برادران لبنانی خود را برای مقابله با اشغالگران صهیونیست بالا برد.
وجود سرداری چون چمرانِ عارف و مجاهد و برخورداری او از خلوص و ایثار، امام موسی صدر را بر آن داشت که حرکت مسلمانان مبارز لبنان را سازمان دهی کند و به جوانان محروم و مستضعف آن دیار، هویتی تازه بخشد تا مبارزات آنان، رنگ تازه ای به خود گیرد.
حماسه پاوه
دکتر چمران با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، بعد از ۲۳ سال هجرت، به وطن بازمیگردد و همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب میگذارد؛ خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی میپردازد و همة تلاش خود را صرف تربیت اولین گروههای پاسداران انقلاب در سعدآباد میکند. سپس در شغل معاونت نخستوزیر در امور انقلاب شب و روز خود را به خطر میاندازد تا سریع تر و قاطعانه تر مسئله کردستان را فیصله دهد؛ تا اینکه بالاخره در قضیة فراموش ناشدنی «پاوه» قدرت ایمان، ارادة آهنینن و شجاعت و فداکاری او بر همگان ثابت میگردد. در آن شب مخوف پاوه، همة امیدها قطع شده بود و فقط چند پاسدار مجروح، خسته و دل شکسته در میان هزاران دشمن مسلح به محاصره افتاده بودند. اکثریت پاسداران قتلعام شده بودند و همة شهر و تمام پستی و بلندیها به دست دشمن افتاده بود و موج نیروهای خونخوار دشمن لحظه به لحظه نزدیک تر میشد. باران گلوله میبارید و میرفت تا آخرین نقطه مقاومت نیز در خون پاسداران غرق گردد. ولی دکتر چمران با شهامت، شجاعت و ایثارگری فراوان توانست این شب هولناک را با پیروزی به صبح امید متصل کند و جان پاسداران باقی مانده را نجات دهد و شهر مصیبت زده را از سقوط حتمی برهاند. آنگاه فرمان انقلابی امام خمینی (ره) صادر شد. فرماندهی کل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در ۲۴ ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهدة دکتر چمران واگذار شد.
حماسه سوسنگرد
پس از یأس دشمن از تسخیر اهواز، صدام سخت به فتح سوسنگرد دل بسته بود تا رؤیای قادسیه را تکمیل کند و برای دومین بار به آن شهر مظلوم حمله کرد و سه روز تانکهای او شهر را در محاصره گرفتند و روز سوم تعدادی از آنان توانستند به داخل شهر راه یابند. دکتر چمران که از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت برآشفته بود، با فشار و تلاش فراوان خود و آیت الله خامنه ای، ارتش را آماده ساخت که برای اولین بار دست به یک حمله خطرناک و حماسه آفرین نابرابر بزند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در کنار ارتش سازماندهی کرد و با نظمی نو و شیوه ای جدید از جانب جادة اهواز سوسنگرد به دشمن یورش بردند. شهیدچمران پیشاپیش یارانش، به شوق کمک و دیدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوی این شهر میشتافت که در محاصرة تانکهای دشمن قرار گرفت. او سایر رزمندگان را به سوی دیگری فرستاد تا نجات یابند و خود را به حلقة محاصرة دشمن انداخت.
هرچه تنور جنگ گرم تر میشد و آتش حمله بیشتر زبانه میکشید، چهرة ملکوتی او، این مرد راستین خدا و سرباز حسین (ع)، گلگونتر وشوق به شهادتش افزون تر میشد تا آنکه در حین «رقص چنین میانه میدان» از دو قسمت پای چپ زخمی شد. خونگرم او با خاک کربلای خوزستان درهم آمیخت و نقشی زیبا از شجاعت و عشق به شهادت و تلاش خالصانه در راه خدا آفرید.
دهلاویه، حماسه آخر
آن شب، آخرین شبی بود که نوازش نسیم بهار برگونههای گلهای دشت بوسه میکاشت و برای سبزهها غزل وداع میسرود و میرفت تا آمدنی دیگر. و اهواز زیر سایه سکوت شب، رؤیاهای شیرین پیروزی میدید. کسی چه میدانست فردا در «دهلاویه» چه خواهد گذشت؟ فقط خدا میدانست و شاید هم خاکریزهای دهلاویه! شب آبستن حادثه ای تلخ بود و گویی در سکوتی مرگبار منتظر خبری از نسیم صبح. و او بی اعتنا به تمام سیاهیها، اشکهایش را برای بارها و بارها پای ضریح سجاده به قربانگاه راز و نیاز میبرد و میرفت تا آخرین نیایشهایش را بر صفحه صحیفه عشق، جاودانه سازد:
«خدایا! تو را شکر که مرا در آتش عشق گداختی. احساس میکنم این دنیا دیگر جای من نیست. خدایا! به سوی تو میآیم و از عالم و عالمیان میگریزم. تو مرا در جوار رحمت خود سُکنی ده».
ویژگیهای شخصیتی شهید چمران
شهید دکتر مصطفی چمران که همه زندگی، درس و دانشگاه را رها کرده و آمده بود جبهه، تا به عشق خدا و کشور، با دشمن بجنگد، در یکی از عملیاتها، در شبی مهتابی، همراه دوستان خود داشتند به دشمن شبیخون میزدند. در حین رفتن، ناگهان چمران میایستد و رو به همراهان میگوید: به زیر پاهای خود نگاه کنید. آنها نگاه میکنند، زمین پوشیده از گلهای شقایق است. شهید چمران آن دشت را دور میزند و همراه یاران، از نقطه ای دیگر به دشمن حمله میکند. شهید چمران آن روز به دوستان خود چنین میگوید: ما نباید آن گلها را زیر پای مان له کنیم. حال آن که عراقیها آن جا را با تیر و خمپاره شخم میزدند. وقتی این ماجرا به گوش امام خمینی (ره) میرسد، امام میفرماید: «من چمران را دوست داشتم، اما الآن بیشتر دوست دارم.»
آثار شهید چمران
شهید دکتر مصطفی چمران، اندیشمندی وارسته و عارفی به حق پیوسته بود که زندگی سراسر مبارزه و مجاهده اش فرصت نداد تا یادداشتها، سخنرانیها و اندیشههای متعالی خویش را به صورت کتاب تدوین کند؛ میراث فکری-فرهنگی و حتی «هنری» وی؛ پس از شهادت و عروج ملکوتی اش، در اختیار «بنیاد شهید چمران» قرار گرفت و از آن پس، آثار آن شهید بزرگوار-دست نوشتهها و نوار سخنرانی ها-به همت و کوشش فراوان برادرش «مهندس مهدی چمران» برای چاپ و نشر آماده شد. از مجموع میراث فکری و معنوی آن شهید گرانقدر، تا کنون هشت اثر به صورت کتاب انتشار یافتهاست. مهندس مهدی چمران بر هر یک از این آثار مقدمههایی نوشتهاست که روشنگر موقعیت، موضوع یا زندگی شهید حماسه آفرین، دکتر مصطفی چمران است.
شهید چمران از منظر دیگران
امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب، در پیامی به مناسبت شهادت دکتر چمران، وی را این چنین ستودهاند: «چمرانِ عزیز، با نیت پاک و خالص، غیروابسته به دسته جات و گروههای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و به آن ختم کرد. او در حیات، با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد، و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید».
رهبر معظم انقلاب که همرزم آن شهید در جبهههای جنگ بود دربارهٔ او میفرماید: «شهید چمران، سالها در سنگر جهاد فی سبیل اللّه دل دشمنان خدا را لرزانیده بود. او با دل خداشناس و اراده خلل ناپذیرش، همیشه مشت آهنین خود را بر چهره دشمن نواخته بود و با این حال، او با روح لطیف و خلق ملکوتی و چشم خدابین، به ماورای محدودهها و تنگناهای مادی نظر دوخته بود. راه او، راه جهاد و تلاش برای حاکمیت اسلام و به زانو درآوردن کفر و استکبار جهانی، راه امام بزرگوار، راه نجات فلسطین و لبنان و راه نجات همه مستضعفان است».
نیایش وارههای شهید چمران
چه زیباست
«چه زیباست: راز و نیازهای درویشی دل سوخته و ناامید در نیمه شب؛ فریاد خروشان یک انقلابی از جان گذشته در دهان اژدهای مرگ؛ اعتراض خشونت بار مظلومی، زیر شمشیر ستمگر؛ اشک سرد یأس و شکست بر رخساره زرد دل شکستهای در میان برادران به خاک و خون غلطیده؛ فریاد پرشکوه حق از حلقوم ازجان گذشتهای علیه ستمگران روزگار.»
چه خوش است
«چه خوش است: دست از جان شستن و دنیا را سه طلاقه کردن؛ از همه قید و بند اسارت حیات آزاد شدن؛ بدون بیم و امید علیه ستمگران جنگیدن؛ پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن؛ به همه طاغوتها «نه» گفتن؛ با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن.»
ارزش درد و رنج
«من اعتقاد دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کردهاست پاداش میدهد، و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کردهاست، و میبینیم که مردان خدا بیش از هرکسی در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شدهاند. علیِ بزرگ را بنگرید که خدایِ درد است که گویی بندبند وجودش با درد و رنج جوش خوردهاست. حسین را نظاره کنید که در دریایی از درد و شکنجه فرورفت که نظیر آن در عالم دیده نشدهاست، و زینب کبری را ببینید که با درد و رنج انس گرفتهاست.»
خدایا
«خدایا تو را شکر میکنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم.»
«خدایا تو را شکر میکنم که مرا با درد آشنا کردی تا درد دردمندان را لمس کنم، به ارزش کیمیایی درد پی ببرم، و ناخالصیهای وجودم را در آتش درد بسوزم، و خواستههای نفسانی خود را زیر کوه غم و درد بکوبم.»
آتش عشق
«خدایا تو را شکر میکنم که مرا در آتش عشق گداختی، و همه موجودات و خواستنیها را به جز عشق و معشوق در نظرم خار و بیمقدار کردی، تا از کنار هر حادثه وحشتناک به سادگی و آرامی بگذرم [و] دردها، تهمتها، ظلمها، فشارها و شکنجهها را با سهولت تحمل کنم.
خدایا تو را شکر میکنم که لذت معراج را بر روحم ارزانی داشتی تا گاه گاهی از دنیای ماده درگذرم و آن جا جز وجود تو را نبینم و جز بقای تو چیزی نخواهم و بازگشت از ملکوت اعلی برای من شکنجه ای آسمانی باشد که دیگر به چیزی دل نبندم و چیزی دلم را نرباید.»
شمع سوزان
«همیشه میخواستم که شمع باشم و بسوزم و نور بدهم و نمونه ای از مبارزه و کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم؛ میخواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم؛ میخواستم در دریای فقر غوطه بخورم و دست نیاز به سوی کسی دراز نکنم؛ میخواستم فریاد شوم و زمین و آسمان را با فداکاری و ایمان و پایداری خود بلرزانم؛ میخواستم میزان حق و باطل باشم.»
هدایتم کن.
«خدایا، هدایتم کن؛ زیرا میدانم که گم راهی چه بلای خطرناکی است.
خدایا، هدایتم کن که ظلم نکنم؛ زیرا میدانم ظلم چه گناه نابخشودنی است.
خدایا، محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم؛ زیرا تهمت، خیانت ظالمانه ای است.
خدایا، مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.
خدایا، پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز تا فریب زرق وبرق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند.»
جوار رحمت
«خدایا، دردمندم؛ روحم از شدت درد میسوزد؛ قلبم میجوشد؛ احساسم شعله میکشد؛ و بندبند وجودم از شدت درد صیحه میزند. تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.
خسته شدهام؛ پیر شدهام؛ دل شکستهام؛ ناامیدم؛ دیگر آرزویی ندارم؛ احساس میکنم که این دنیا دیگر جای من نیست؛ با همه وداع میکنم و میخواهم با خدای خود تنها باشم.
خدایا به سوی تو میآیم. از عالم و عالمیان میگریزم. تو مرا در جوار رحمت خود سکنا ده.»
خوش دارم
«خوش دارم که کوله بار هستی خود را که از غم و درد انباشتهاست بر دوش بگیرم و عصازنان به سوی صحرای عدم رهسپار شوم.
خوش دارم از همه چیز و همه کس ببرُم و جز خدا انیسی و همراهی نداشته باشم.
خوش دارم که زمین زیراندازم و آسمان رواندازم باشد و از همه زندگی و تعلقات آن آزاد گردم… خوش دارم، هیچکس مرا نشناسد، هیچکس از غمها و دردهایم آگاهی نداشته باشد،... جز خدا کسی را نداشته باشم، جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم و جز خدا انیسی نداشته باشم، [و] جز خدا به کسی پناه نَبرم.»
مناجات نامه
خوش دارم که در نیمههای شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بینهایت شوم، از مرزهای عالم وجود درگذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
منابع
ویژه نامه قهرمان علم و جهاد (به مناسبت سال روز شهادت دکتر مصطفی چمران)